کد مطلب:26082
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:56
در قرآن نسبت دروغ به بعضي از انبياء داده شده از جمله درآيه 89 از سوره صافات وآيه 63 سوره انبياء وآيه 70 سوره يوسف .
در بررسي آيات مورد بحث فهميده مي شود كه مورد سوم درباره حضرت يوسف (ع) است . زماني كه جام را در وسايل برادران او قرار دادند . اين جمله درقرآن آمده كه : اِنَّكُم لسارقون سؤال اين است كه اينها واقعاً دزدي نكرده بودند چطور : اِنَّكُم لسارقون خطاب به آنها شده . در خصوص اين سؤال لازم بـه تــوضـيح است كه خـود ضـميـر اِنَّكُم لسارقون نشان مي دهد كه اگر به وسيله حضرت يوسف (ع) نسبت دزدي داده مي شد ضمير به صورت جمع نمي آمد به خصوص با قرينه بعد كه سخنانشان نقل شده كه : نَفقِدُ صُواعَ الملك زماني كه ملازمان سلطان جام ملك را نيافتند پنداشتند كه به طورقطع جام سرقت شده در حاليكه حضرت يوسف (ع) جام را دروسايل برادران گذارده بود وممكن استاين كار بدون با خبر شدن ملازمان ، دربانان ومراقبان انجام شده باشد . ولي وقتي مأموران متوجه نبودِ جام شدند اين جملات را گفتند : نَفقِدُ صُواعَ الملك واين خطاب : انّكم سارقون به نحوه عمل كردن آن نگهبانان بر مي گردد ودر اينجا اصلاً سخني به حضرت يوسف نسبت داده نشده در رابطه با پاسخ اين سؤال مي شود به تفسير الميزان جلد 11 صحفه 348 مراجعه كرد . در تفسير نمونه جلد 10 صفحه 40 در ذيل تفسير همين آيه مورد بحث فرمودند : اولاً معلوم نيست كه گوينده اين سخن چه كساني بودند همين اندازه در قرآن مي خوانيم قالوا ، ممكن است گويندگان اين سخن جمعي از كار گزاران يوسف باشند كه وقتي كه پيمانه مخصوص را نيا فتند يقين پيدا كردند كه يكي از كاروانيان كنعان آن را ربوده است ومعمول است كه اگر چيزي در ميان گروهي كه مشكل هستند ربوده شود ورباينده اصلي شناخته نشود همه را مخاطبميسازند ومي گويند شما اين كار را كرديد يعني يكي از شما يا جمعي از شما،ثانياً طرف اصلي سخن كه بنيامين بود به اين نسبت راضيبود چرا كه اين نقشه ظاهراً اورا متهّم به سرقت مي كرد امادر واقع مقدمه اي بود براي ماندناو نزد برادرش يوسف واينكه همه آنها در مظان اتّهام واقع شدند ، موضوع زود گذري بود كه به مجّرد بازرسي بارهاي برادران يوسف برطرف گرديد وطرف اصلي دعوي يعني بنيامين شناخته شد بعضي نيز گفته اند منظور از سرقت كه در اينجا به آنها نسبت داده شد مربوط به گذشته وسرقت كردن يوسف را از پدرش يعقوب به وسيله برادران بوده است اما اين درصورتي است كه اين نسبت بوسيله يوسف به آنها داده شده باشد چرا كه او از سابقه امر آگاهي داشت وشايد جمله بعد اشاره اي به آن داشته باشد چرا كه مأموران يوسف نگفتند شما پيمانه ملك را دزديده ايد بلكه گفتند نَفقِدُ صَواعُ الملك ( ما پيمانه ملك را نمي يابيم ).
اين مطالب درباره اولين آيهاي بود كه سؤال كننده اظهار كرده بود كه اين دروغي به پيامبر نسبت داده شده وحال همان طور كه ملاحظه كرديد قائل ، حضرت يوسف نيست . ضمير ، قالوا است. اما موضوع دوم باز آيه اي ديگر در قرآن كريم است كه در مورد حضرت ابراهيم است . در جريان عيد كه همه از شهر بيرون رفتند وبراي حضرت ابراهيم (ع) در شهر خلوتي دست داد ودست به كار شكستن بتها شد وتبر را روي بت بزرگ گذاشت . پس از آمدن مردم به شهر و مشاهده بتهايي شكسته حضرت ابراهيم را مورد سؤال قرار دادند وايشان فرمود : بَل فَعلَهُ كبيُر هُم هذا فَسئَلوهُم ان كانوا يَنطِقون اين جمله بل فعله كبيرهم موضوع سؤال قرار گرفته :نكته اي بايد اينجا مطرح شود زيرا منشأ سؤال اين است كه پيامبر معصوم است ، دچار گناه كبيره نمي شود و دروغاز جمله گناهان كبيره است . قبل از اينكه وارد بحث اين آيه شويم وثابتكنيم كه اين آيه در واقع اظهار دروغي نيست بايد بگوييم كه دروغ درآنجايي كه جزء گناهان كبيره محسوب مي شود استثناهايي هم دارد . مثلاً در مواردي دروغ جايز است ودر برخي موارد واجب مي شود يعني اگر كسي انجام ندهد معصيت كرده است . چگونه ؟ در پاسخ به اين سؤال استناد به احكام هم لازم است . در اين خصوص به تحرير الوسيله مراجعه كنيد مشاهده مي كنيد كه اگر نجات جان شخصي به دروغ گفتن متوقّف باشد گفتن آن دروغ واجب مي شود . يعني دفع ظلم به خصوص ظلم درآن حد كه فردي كشته شود . مثلاً فرض كنيد : ظالمي در تعقيب مظلومي است وقصد كشتن او را دارد وآن مظلوم در جايي مخفي شده . اگر ظالم محل اختفاي مظلوم را از شخصي پرسيد وآن شخص اعتقاد داشته باشد كه همه جا بايد راست گفت ومحل مخفي شدن مظلوم را نشان دهد ودر نتيجه مظلوم كشته شود ، اين امر نه تنها در نزد شريعت اسلام بلكه اگر به همه دادگاههاي ممالك مختلف با هر عقيده ومرامي كه دارندعرضه شود كسي را كه در اين قضيه راست گفته شريك جرم مي دانند .بنابراين مواردي كه استثناء شده ، رفع ظلم است. اين استثناء در مورد از دست رفتن مال نيز صادق است . اگر دفع ظلمياز مال وجان افراد متوقّف به دروغي باشد آنجا جايز بلكه در مواردي دروغ گفتن واجب مي شود . اين احكام را بايد مراجعه كنيد تا اين مطلب روشن شود .
بعد از بيان استثنائات دروغ مي پردازيم به پاسخ شبهه . بَل فعله كبير هم هذا فسئلوهم ان كانوا ينطقون اصولاً ما جملاتي از اين قبيل را براي ثابت كردن باطل بودن عقيده فردي بكار مي بريم كه در اين آيه بت سنگي منظور است . براي روشن تر شدن بحث لازم است مثالي آورده شود . شخصي از ما سؤال مي كند كه غذايي كه روي ميز بوده چه كسي خورده ؟ ما به او مي گوييم : شايد ديوار خورده ، برو ازآن سؤال كن ، اگر مي تواند حرف بزند .
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.